به گزارش مشرق، وقتی «محمد بوعزیزی» دستفروش تونسی در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۰ در برابر سیلی مامور پلیس زن طاقت از کف داد و خود را به آتش کشید کمتر کسی تصور میکرد شعلههای این آتش دامنگیر بسیاری از حکام وابسته عرب شود.
آنچه بهار عربی نام گرفت و با توطئه صهیونیستها منحرف شد، آغاز انقلاب بزرگی بود که به دلیل سالها تحقیر ملتهای عربی از سوی حکام دستنشانده هدفی جز رهایی و استقلال نداشت اما اربابان همین حکام، سوار بر موج انقلاب شده و با اعلام انقضای تاریخ مصرف مزدوران خود، مسیر انقلاب را تغییر دادند.
محور عبری ـ غربی البته از این فرآیند استفاده دیگری هم کرد و آن را به راهبردی برای به زیر کشیدن نظامهای مستقل یا به زعم خود یاغی تبدیل نمود که نمونه بارز آن تحمیل جنگ نیابتی هشت ساله به سوریه به اسم دموکراسیخواهی با استفاده از صدها هزار تروریست اجیر شده از سراسر جهان بود.
همین مدل با اندکی تفاوت بر بستر آشوب و اغتشاش در لبنان و عراق هم پیاده شد اما این فتنه گرچه با هوشیاری مردم تاکنونن به سرانجام نرسیده اما همچون آتشی زیر خاکستر همچنان باقی است.
بهره گیری از نقاط ضعف حکمرانان، سوار شدن بر بستر مطالبات به حق مردمی و البته اشتباهات حکمرانی، مهمترین ویژگی مشترک این آشوبسازیها بود تا بتواند بازوهای محور مقاومت را یکی پس از دیگری از کار انداخته و نوبت به اصل ماجرا یعنی ایران برسد.
در این میان اما؛ به یک باره مدل بوعزیزی در تونس با جرقه قتل وحشیانه «جورج فلوید» در آمریکا انبار باروت خشم شهروندان آمریکایی ناراضی از نژادپرستی ساختاری را منفجر کرد و اتاق فکر عبری ـ آمریکایی را به فکر زدن بدل آن در ایران انداخت.
تحریم، گرچه شاه کلید راهبرد نظام سلطه برای به زانو در آوردن ایران بود تا پس از ناتوانی در تغییر نظام از مسیر آنچه انقلاب رنگی خوانده میشد، بتواند با فروپاشی اقتصاد ایران معیشت مردم را به گروگان گرفته و با گسترش نارضایتی، بسترهای لازم را برای آشوبهای اجتماعی و نهایتا فروپاشی از درون فراهم کند، اما ایستادگی ملت ایران سناریوی آنان را تغییر داد.
حالا بعد از گذشت چند سال از آغاز راهبرد «فشار حداکثری» و تشدید تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران، فاز دوم عملیات براندازی با اسم رمز آشوبهای خیابانی در حال شکلگیری است، چیزی که در آبان سال گذشته یک بار به طور ناقص اجرا شد اما با هوشیاری مردم شکست خورد.
در این مرحله مهمترین بخش عملیات بر عهده بازوی رسانهای دشمن است تا در یک «جنگ ادراکی» گسترده با تکیه بر عنصر «تحریف»، از هر سوژهای برای برافروختن آتش فتنه استفاده کند.
سوژههایی چون اعدام یک قاتل، شایعه کمبود دارو و مواد غذایی، یک درگیری خانوادگی یا برخورد پلیس با یک شهروند، بهرهگیری از تجمعهای صنفی و... که ظرفیت تبدیل به یک آشوب اجتماعی را دارند در روزهای مختلف تیتر نخست رسانهها و هشتگ اصلی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی میشوند تا شاید از این رهگذر آن جرقه مورد نظر آنها اتفاق بیافتد.
تحریم و فتنهانگیزی رویکرد همیشگی دشمنان طی چهار دهه گذشته علیه جمهوری اسلامی بوده اما در شرایط کنونی تبدیل به یک جنگ تمام عیار شده است به این معنا که تحریم فقط یک لایه از دشمنی نظام سلطه با ملت ایران است و لایههای دیگر نیز در ابعاد مختلف فعال شده است.
از آنجا که سیاست تحریم و تهدید در مقابل راهبرد «مقاومت فعال» شکست خورده و همپیمانان آمریکا هم با مشاهده این شکست دیگر حاضر به همراهی کامل با آمریکا نیستند، آخرین تلاش دشمنان از طریق خط آشوب و فتنه در داخل کشور دنبال میشود، لذا پیاده کردن مدلی شبیه بوعزیزی یا جورج فلوید آن ابزاری است که به دنبال آن هستند.